هر رمان سعی دارد مجموعهای از رویدادها و معناهای بهم پیوسته را بسط دهد و با زبان چندسویه و مطایبه آمیزاش شناخت و بصیرت تازهتری خلق کند. قطعیتگریزی ذات رمان است و بنابرین رمان هیچ ادعایی را نمیپروراند. رویداد، مصالح کار رمان نویس است. رماننویس مصالحاش را از همان جامعه و محیطی میگیرد که رمان بر آن بنا یافته است. شاید این قاعده کلی نباشد اما هر قدر این مواد و مصالح بومیتر و در عینحال از چشم همگان پنهانتر، رمان همچون اثر هنری موفقتر و همچون کالای فرهنگی مرغوبتر خواهد بود.
سه مورد که در ذیل نقل میشوند از چشمدیدهای نویسنده، و از رویدادهای عمده رمان گمنامی اند. این کتاب بطور حتم کاستیها و نقاط ضعف خودش را دارد با این وجود شاید این سه رویداد در گمنامی حرام نشده باشند: