یادداشت ها

دنیای دوّار و گنگ و مُبهم

من بارها و بارها فکر کرده‌ام که در انفجار وحشتناک چهار راهی زنبق مُرده‌ام. و این زندگی یک موهبت و لطف اضافه است که نصیبم شده است. تنها و تنها، این احساس مرا رو به جلو می‌برد، و به آینده امیدوارم می‌کند. یک زندگی آمیخته با مرگ، برآمده از مرگ و فرصت...

نوروز مبارک

نوروز مبارک رو به زوال می‌روم؟ یا به کمال می‌رسم؟ یک‌سَرَه کن کار مرا، بگو که عاشقم بگو.

نسیم صبحگاهی

مرا عهدی با شادی، که شادی آنِ من باشد…. امیدوارم از وزش نسیم بر پوست صورت نمناکتان لذت ببرید و به این فکر کنید که این  که بر صورت شما بوسه میزند از طرف چه کسی میتواند باشد؟

ریشه

یکبار گپ از برگ و بوته و ریشه شد. غیبت یکی از دوستان که فلانی بی ریشه است. گفتم خب پالَک (اسفناج) هم بدون ریشه خوب است. گفتند نه منظور ما این است که اصل و نسب نداره، گفتم خوبه دیگه واقعا...

من دو برابر شما عمر می‌کنم

زیاد به من گفتند دماغت خیلی بزرگه، گفتم کمتر برای گرفتن اکسیژن نفس می‌کشم و ششهایم کمتر کار می‌کنند، و دو برابر شما عمر می‌کنم. مخصوصا وقتهایی که خواب هستم. می‌خوایم بگم دهه ۴۰ زندگی فرق دارد...

من و فرنگیس جان

من فرنگیس را خیلی دوست دارم. او دختر فوق العاده مهربان و دقیق است. دوست دارد نظم و ترتیب در همه کارها و برنامه ها رعایت شود‌. من هر بار که از فرنگیس نظر میخواهم، خیلی خوب مرا راهنمایی...

مطالب شنیدنی

مطالب دیدنی

بهار