این آقا شهریار ما است. کوچولو و شوخ. دست بزن هم دارد و هر چیزی که دم دستش بیاید را برای دعوا استفاده می کند. یک کارتون دیدم به نام آلوین و سنجابها در جزیره ناشناخته . شهریار ما دقیقا همان آلوین است .
شهریار همراه برادرش شاهرخ هر روز صبح زود از خواب بیدار می شوند و به سراغ حیاط و دو تا مرغ که داریم میروند و هر چه دمپایی داریم را می اندازند داخل زیر زمین. آب بازی هم می کنند . روزانه 4-5 دست لباس تعویض می کنند . این روزها هم که هوا دارد کم کم سرد میشود، خیلیم های اینها هم کشال تر گشته است.
شهریار تیراندازی با تفنگچه هم بلد است و شبیه پولاد علمدار به طرف دشمن شلیک میکند. بد جور هم دندان میگیرد طوری که چاپ دندانهایش روی بازو و پا تا چند روز می ماند.
داستانهای شوخی این بچه ها ادامه دار است