زیاد به من گفتند دماغت خیلی بزرگه،
گفتم کمتر برای گرفتن اکسیژن نفس میکشم و ششهایم کمتر کار میکنند، و دو برابر شما عمر میکنم. مخصوصا وقتهایی که خواب هستم.
میخوایم بگم دهه ۴۰ زندگی فرق دارد با دهه ۳۰ و خیلی فرق داره با دهه ۲۰، دیگر خیلی چیزها اهمیت ندارد و بعضی چیزها مهمتر میشود، مثلا خورد و خوراک مهم میشود، قبلا اصلا مهم نبود چی میخوردم ، چیپس، بولانی، شورنخود، قابلی پلو، لوبیا، برگر، نان و انگور، همگی هضم میشد، اما حالا فرق میکند،
قبلا خبر هر کی را میگرفتی یا اولاد دار شده بود یا عروسی کرده بود، حالا کم کم خبر مرگ افراد بیشتری را که دقیق میشناختی، میشنوی، به هر طرف که نگاه میکنی بیشتر جمله خدا بیامرزدش را تکرار میکنی، و آرام آرام اگر مواظب نباشی، به یک بهانهی کوچک خندهدار، ویزای ملاقات با جناب عزرائیل را آینلاین، دریافت میکنیم.
بهرحال، دهه ۴۰، بیشتر از بودن در کنار دلبر لذت میبری،
اولادها از کمر به شانهی پدر و مادر میرسند و شاید دیگر آن موتر سابق، جا برای همه افراد خانواده نداشته باشد.
گاهی دوستان اولادها به خانه میآیند و گاهی اولادها شب را درخانه دوستشان، صبح میکنند و در این میانه، علاوه بر نگران غذا خوردن خودت، نگران خوراک اولاد هم باشی که چی خورده است.
دهه ۴۰ زندگی، با وزش باد بهاری یا هوای خنک خزان، گاهی آدم هوس سرزدن یگان شاخهی شوخ را از وجودش میکند، چیزی که در گیاهان به آن Juvenility میگویند، که اگر خوب کنترل شود، آدم را جوان نگاه میدارد، به شرطی که شاخهی قدیمیتر را قطع کنی، اما جای برش آن در تمام عمر بر روی تنهی درخت میماند.
بیخود میگویند ژنتیک گیاهی یا حیوانی، من که میبینم فرقی بین درخت گردو و آدم نیست، درختها هم عاشق میشوند، درختها هم مهاجر میشوند، درختها هم اشک میریزند، درختها هم گاهی مجنون و مظلوم و سربهزیر میشوند.
من شب جنون درختان را دیدهام.
هر موی سری که از ما میریزد، شبیه برگریزان درختان است.
به بسیاری از دوستان که مو میکارند بر سرشان میگویم، دلبر را بگویید دست نوازش بر سرتان بکشد، مو خود بخود میروید و رشد میکند و آنها قهقه به این فکر کودکانهی من میخندند، و من دلیل میآورم که دلبر به هر چه دست بکشد، رشد میکند، ایناهاش مگر ندیدهاید و آنها باز بیشتر میخندند.
مخمور خندههای توام، بیشتر بخند….
گفته باشم، من دوبرابر شما عمر میکنم، من دوبرابر شما عمر میکنم، من دوبرابر شما عمر میکنم، شبیه عزیزی که گفته بود اگر یک سرگرمی جدید در بعد از دهه چهل، پیدا نکنی، تنها آپدیت مهم، خبر مرگ عزیزان را میشنوی، و این شبیه میخهایی است که بر تنه درخت کوبیده میشود، میخی که روزگار میکوبد، و سخت میکوبد.